حکایت شیخ و مریدان
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
طنز: من و بابام و اینترنت | 0 | 361 | admin |
مقایسه جالب علی دایی با کریس رونالدو از سوی خارجیها / عکس | 0 | 242 | admin |
طنز /یک میلیون شغل ایجاد شد؛ مانده 1.5 میلیون دیگر! | 0 | 211 | admin |
اس ام اس عربی | 2 | 343 | admin |
اس ام اس عاشقانه | 3 | 336 | admin |
خوردن خربزه بدون اجازه شاه قاجار بهانه ای برای تنبیه خاطیان شد. غافل از اینکه دست روزگار همین تهدید آقامحمدخان را بهانه ای برای قتل او قرار داد.
بلبل را گفتند: آواز خواندن و ترنم تو قبل از ديدن گل مايه شگفتي نيست. اما پس از وصال و ديدن گل اين همه سوز و ساز ديگر براي چيست؟
جواب داد: قبل از وصال به جهت اشتياق مي خوانم اما بعد از وصال از ترس جدايي.
حاضرجوابي هاي شيرين. اصغر ميرخديوي
پيرزن نخ ريسي بود که از چند سال پيش شوهرش مرده بود و با دو گربه اش زندگي مي کرد. اسم يکي از گربه ها عروس بود و اسم يکيش هم ملوس. گربه عروس خيلي زرنگ بود و روزي نبود که چند تا موش گنده از پشت کندو و هيمه هاي پير زال نگيرد و سبيلي چرب نکند برعکس او ملوس، گربه خيلي تنبل و تن پروري بود و بيشتر وقت ها مي رفت پهلوي پيرزن و آنقدر لوس بازي در مي آورد تا پيرزن از غذاي خودش چيزي به او مي داد.
تعداد صفحات : 9