اولین روز مدرسه را یادتان هست؟ معلم کلاس اول را چه طور؟ حتی اگر خاطره ای از آن دوران نداشته باشید اولین برخوردها و تصویرها به شما کمک کرده اند بفهمید مدرسه چه جور جایی است؛ معلم ها چه طوری هستند؛ همکلاسی ها چه کسانی هستند؛ قوانین را هم به تدریج یاد گرفتید. حالا تصور کنید بانک اطلاعاتی ذهن ما هر سال به کلی از این تصاویر پاک می شد. در این صورت هر سال باید به اندازه کلاس اول، انرژی صرف می کردیم تا بفهمیم مدرسه چه جور جایی است. درواقع تجربیات در طول زمان به ما کمک می کنند تا چارچوبی ذهنی بسازیم. روان شناسان، اسم این چارچوب ذهنی را «طرحواره» گذاشته اند. طرحواره ها، اطلاعاتی را که دریافت می کنیم سازماندهی و پردازش می کنند؛ به زبان ساده تر، به شناخت ما از جهان کمک می کنند. پس می توانیم بگوییم صرفه جویی در فعالیت ذهنی برای شناخت مدرسه را مدیون طرحواره های «معلم»، «کلاس» و «همکلاسی» هستیم.
بنابراین فعلا می توانیم گناه پیش داوری و قضاوت کردن را به گردن صرفه جویی و تنبلی بیندازیم. یعنی چون ظرفیت شناختی ما محدود است و حال نداریم در برخورد با همه آدم ها سیستم شناختی مان را به کار بیندازیم، درنتیجه، حداقل تلاش ممکن را در بیشتر موقعیت ها صرف می کنیم.
حالا به نظر می رسد درباره پیش داوری، اطلاعات دقیق تری داشته باشیم. تجربیات، طرحواره ها و صرفه جویی شناختی باعث می شود درباره دیگران تصورات و باورهایی داشته باشیم که روی احساس و رفتار ما تأثیر می گذارد. یعنی شما در برابر کسی که در تاریکی کوچه به سمتتان می دود و صورتش را با جوراب زنانه پوشانده است به جای گفت وگو و به شناخت رسیدن، باید بنا را بگذارید بر دزد بودن طرف و جانتان را بردارید و فرار کنید. شاید پیش داوری خیلی هم چیز بدی نباشد.
با چند اقدام ساده می توان از پیش داوری هایی که نادرست است و به زندگی فردی و اجتماعی ما لطمه می زند، پیشگیری کرد:
نفرت نداشتن
قرار نیست صبح به صبح به مردم، درختان، پرنده ها و همه کائنات سلام کنید و لبخند بزنید. اما می توانیم قرار بگذاریم با هم مهربان تر باشیم. بچه ها، نگرش های منفی، بداخلاقی ها و بغض های ما را یاد می گیرند. در یک تحقیق، مشخص شد که هر چه والدین بیشتر پیش داوری می کردند و تعاملاتشان با اقلیت ها منفی تر بود، بچه ها برای تعامل با سیاه پوستان مقاومت بیشتری از خود نشان می دادند. نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهد کسانی که دارای پیش داوری بیشتری هستند، از فعالیت های روزانه و زندگی خود لذت کمتری می برند. بنابراین اگر سعی کنید رفتار و گفتارتان را به سمت تعصب و پیش داوری کمتر سوق بدهید، هم الگوی بهتری برای فرزندتان خواهید بود و هم از زندگی لذت بیشتری می برید.
توسعه ارتباطات انسانی
پیش داوری اصولا درباره دیگرانی است که «آن ها» می نامیم شان و از «شناخت ناکافی» نشأت می گیرد. فرض کنید در ساختمانی زندگی می کنید که افراد از نژادها، قومیت ها، طبقات اجتماعی و اقتصادی متفاوت و با مذاهب مختلف، همسایه شما هستند. تفاوت ها آن قدر زیاد است که اجازه تعامل به شما را نمی دهد. اما اگر با همسایه هایتان تماس برقرار کنید، شباهت هایی نیز پیدا خواهید کرد. تعامل با دیگران، علاوه بر مزایای آشکار و فراوان ارتباط، به شما می آموزد دیگران لزوما دشمنتان نیستند و از شما نفرت ندارند. در نتیجه «شناخت»، شما را از پیش داوری بی نیاز خواهد کرد.
تغییر دادن مرزها
برقراری تماس و ارتباط با دیگران همیشه ممکن نیست و همیشه هم لازم نیست. شاید فقط اگر مرزبندی بین «ما» و «آن ها» را کنار بگذاریم و همه را در دسته بزرگ تری به نام «انسان ها» بگنجانیم، اوضاع بهتری داشته باشیم.
یکی از جمله های نسبتاً لوکسی که این روزها به خصوص در شبکه های اجتماعی خیلی مد شده این است که مدام افراد به هم توصیه می کنند که «همدیگر رو قضاوت نکنیم»! جمله ای شیک که احتمالاً گویای روشنفکر بودن گوینده هم هست و می تواند خیلی وقت ها درست باشد اما انگار کاربردش برای خیلی از ما این است که با این جمله می خواهیم جلوی هر نوع نقد سالم و سازنده ای را نسبت به خودمان، عملکردمان، فیلم مورد علاقه مان و... بگیریم. حدس زدن و پیش داوری درباره رفتار یا شخصیت یک نفر بیشتر وقت ها اقدام درستی نیست. ما باید از رفتار بد بیزار باشیم اما نباید به خاطر یک اشتباه کل شخصیت طرف مقابل را قضاوت کنیم و منفی ارزیابی کنیم حالا اگر بدون آن که رفتار بدی از کسی سر زد او را قضاوت کردیم که کار به مراتب بدتری انجام داده ایم. اما این وسط گاهی طرف مقابل ما خیلی جدی وسط یک بحث کل اعتقادات ما را زیر سوال می برد. حتی ممکن است موضوع مورد بحث یک فیلم باشد، به طور مثال اگر طرف مقابل از کمدی های سردستی و سخیف حمایت می کند و شما به او بگویید سلیقه خوبی ندارد و سینما را نمی شناسد ممکن است ناغافل روشنفکر شود و بگوید: «لطفاً دیگران رو قضاوت نکن، چرا خودت رو در این جایگاه می دونی؟» و ما هم که نمی خواهیم طرف حساب این جمله باشیم دستپاچه می شویم و از ترس این که برچسب برچسب زدن به دیگران را به ما بزنند بی خیال دفاع از حق و پایبندی به نظرمان می شویم. در حالی که اگر در یک فرآیند منطقی کسی علایمی را در رفتار و گفتارش نشان داد که حاکی از پایبندی کامل او به چیزی بود این ما نیستیم که به او برچسب زده ایم، مثال ساده اش این که اگر کسی را در حال خوردن جوجه کباب با ولع فراوان دیدیم و گفتیم تو جوجه کباب دوست داری! آن فرد نباید شاکی شود که چرا من را قضاوت کردی! چون این جا پای حدس و گمان و پیش داوری در میان نیست! باید دقت کنیم سعی نکنیم با سوء استفاده از عبارت هایی مثل «برای دیگران حق اظهار نظر قائل شو»، «دیگران را قضاوت نکن»، «نظر هیچ کس مطلق نیست»، «هر کسی حق اظهار نظر دارد» و... دهان دیگران را ببندیم و دیگران را برنجانیم چرا که در دل تمام این جملات بالا تناقض هایی است از جنس قضاوت کردن دیگری و رعایت نکردن حق اظهار نظر برای دیگران. در ارتباطات روزمره باید دنبال کشف حقیقت بود نه برتری در بحث و جدل. اگر طرف مقابل حرف خوبی زد و او را تایید کردیم چیزی از ما کم نمی شود هیچ، بلکه به واسطه نمایش روحیه حق طلبی بزرگ هم می شویم و در عمل به دیگران نشان می دهیم اسیر پیش داوری های سطحی نیستیم، نه حقیقت را نادیده می گیریم و نه اجازه می دهیم نادیده گرفته شود!
1 - ذهن ما طبقه بندی را دوست دارد
اولین دلیلی که می توان برای پیش داوری به ویژه درباره شخصیت آدم ها آورد، همین سیستم طبقه بندی شده ذهن است. برای ما خیلی راحت تر است به جای این که بی نهایت آدم دور و برمان را با بی نهایت شخصیت یگانه و منحصر بشناسیم، آن ها را در چند طبقه جمع و جور و انگشت شمار قرار دهیم.
یعنی همان تنبلی که قبلاً ذکر خیرش شد! در واقع ما با این طبقه بندی سیستم پیچیده ، جهان اطرافمان را ساده و قابل فهم می کنیم. حالا اگر این قضاوت را به عنوان یک حدس تلقی کنیم کمی عادلانه است، اما وقتی که یک نفر را فقط به صرف این که جزو فلان قومیت است، دارای ویژگی های خاصی بدانیم انگار بر دنیا جبری حاکم است که فقط ما کشفش کرده ایم و دیگران هم نمی توانند از آن فرار کنند و در همان قالب های تکراری رفتار می کنند! تصوری که کاملا اشتباه است.
2 – به پیش داوری افتخار می کنیم
بعضی افراد یکی دوبار درباره شخصیت دیگران بر اساس همان رفتارهای اول قضاوت کرده اند و بعدش اتفاقی، قضاوتشان درست از آب درآمده و حالا هی پشت سر هم در همان اولین دیدار، قضاوت می کنند و متاسفانه آن قضاوت را نیز با افتخار بـه دیگران اعلام می کنند . در ایـن آدم ها این باور نادرست به وجود آمده است که قضاوت زود هنگام درباره دیگران نشانه تجربه بیشتر، خردمندی یا آدم شناسی است. جالب این است که خیلی از آدم ها به اشتباه فکر می کنند اصلاً کار روانشناس ها این است که در برخورد اول، شخصیت آدم ها را مشخص کنند.
3 – مشکل خودمان را به دیگران تعمیم می دهیم
بعضی وقت ها واقعاً دیگر شورش را در می آوریم، یعنی همیشه و همه جا درباره مردم و رفتارهایشان قضاوت منفی می کنیم.
این جور مواقع بهتر است ابتدا کمی درباره خودمان تامل کنیم و بعد ببینیم آیا چیزهایی را که به دیگران نسبت می دهیم در خودمان وجود ندارد؟ شاید واقعاً ما دچار یک مشکل روانی شده ایم و خودمان خبر نداریم. شاید در گذشته ما اتفاقی افتاده است که حالا به همه بدگمانیم و به نظرمان همه بی سواد و بی فرهنگ هستند.
4 – گروه خودمان را از همه بالاتر فرض می کنیم
یکی دیگر از دلایلی که باعث می شود ما دست از پیش داوری بر نداریم، این است که معمولاً پیش داوری ما درباره گروهی که خودمان عضو آن هستیم کاملاً مثبت و درباره گروه های دیگر کاملاً منفی است. مثلاً پیش داورها، خانواده خودشان را از همه خانواده ها بهتر و شهر خودشان را از همه شهرها بهتر می دانند و در مقابل درباره همه خانواده ها و شهر های دیگر پیش داوری منفی دارند.